بهینابهینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

بهترین دختردنیا

باغ پرندگان

سسسسسسسسسسسسسسسسسسلام اولش معذرت خواهی بابت اینکه دیربه دیرمی نویسم البته خودت هم بی تقصیرنیستی ها آخه این هفته دخملم حسابی بلایی می کنه خوابش هم خیلی کم شده شما هرجی بزرگ ترمیشی کارهای منم زیادترمیشه کوکولوترکه بودی کثیف کاری هات خیلی کم بود کارهای مامانم کمتربود ولی الان چی صبحه زودکه پامیشی بازی می کنی این هفته اصلا هم خوب غذانخوردی مامان باهزارتا آرزو برای شماگل دختر غذادرست می کنه ولی فقط کثیف کاری می کنی خلاصه که تاشب همین طوری پیش میره وبعد تا من میام شماراخواب کنم خودم زودتر میخوابم این میشه که وبلاگه خوشگل خانوم دیربه دیر نوشته میشه حالا به صورت فشرده این هفته راتعریف می کنم جمعه بادایی مهردادومهربدرفتیم باغ پرندگان وشما حسا...
29 فروردين 1392

اندراحوالات بهینا

سلام فندق خانوم من پرنسس من صبح ساعت هشت الی هشت ونیم بلند میشه نه ونه ونیم صبحانه بعدبازی که بیشترهم داخل تراس وآب بازی دوازده دوازده ونیم ناهار بعد یک ساعتی بیبی انیشتن وبعد یک ساعتی لالاوبعدی بازی وتقریبا هرروز پارک وسرسره وتاب وهفت وهفت ونیم شام ونه ونیم ودهم خواب اینم یک بوسه گنده واسه یک دخمله قلنبه البته امروزیکمی نگرانشم آخه عصری خیلی بیحال بودی البته نق نق هم میکنی که مال دندان پنجم است که در راهه شب موقع خواب آب ریزش بینی هم داشتی امیدوارم سرماخوردگی نباشه وفقط عوارض همان دندان باشه درحال آب بازی در تراس اینجا یک بشقاب توت فرنگی راتنهایی خوردی تابابامی خواست بخوره شاکی می شدی باباهم تفلی همه توتهارادادبه دخملم ...
28 فروردين 1392

تعطیلات نوروز 1392

الان که می نویسم 14 فروردین وشما بعداز13روزفعالیت های متعدد یک استراحتی به بنده حقیردادین ومن که مخلص شماهستم دارم واسه شما ازبلاگیریهات مینویسم 1392.1.1موقع تحویل سال خانه خودمان بودیم وخیلی هم خوش گذشت اولش قراربودخانه مامان بتی باشیم به همین دلیل وسایل هفت سین آماده نکردیم که به دلایلی نشد وماندیم خانه و من وباباخیلی سریع تمام هفت سین راجورکردیم وموقع تحویل سال سه تایی باهم دست می زدیم ونانا می کردیم امیدوارم تاآخرسال شادوسالم ودرکنارهم باشیم بعدازسال تحویل رفتیم خانه مادربزرگ بابافیروز وعمه هاوعموهابودند وسال نورابه همه تبریک گفتیم وشماحسابی غریبی کردی خداراشکرخانه مادربزرگ حیاط داشت ومن وشما رفتیم حیاط باگلهابازی کردیم آرمین هم...
19 فروردين 1392

دایره لغات

مادر      مادر پیدر       پدر آربو      آرمین ببود      مهربد تتر        شتر هاپ     هاپو توتو      توتو دمب     دمپایی دفش   کفش پا         پا دس    دست بو        مو باه      ماهی آبا         آب اپس     اسب ادو  &...
18 فروردين 1392

آخرین روزهای سال

این بازی جدیدته اسباب بازی هات رامیندازی شون پشت سرت دوباره برشون میداری ودوباره میندازی پشت سرت   دشمن اتکت لباس هستی تامی بینی به لباس هست می دوی سراغش اگرهم به لباس نباشه می کنیش توی دهنتدیربرسم کل شون راخوردی قربونت برم وقتی بهت ممیگم شیره چی میگه این طوری میکنی عاشق توپ بازی هستی فدای شوت کردنت بشم من اینجام کمک مامان لباس ها را روی بند میگذاری فدای اون دستهای خوشگل جدیدا علاقه خاصی به این موشه داری ومرتب بوسش می کنه این نی نی هم موزیکال وازدسته شماخلاصی نداره به محض خوندن عروسک شما شروع به ناناکردن می کنید ١ دکی بهینا تقریبا از دوماهگی تاخوده الان بازی که هنوز ازش خسته ن...
2 فروردين 1392

چهاشنبه سوری

سلام خوشگل شیطونه بلا اولین چهارشنبه سوری باحضورتان واقعا آتشین بود مهمان خاله مهرنازدخترخاله بابابودیم وجای همه خالی خیلی هم خوش گذشت کلی از روی آتیش پریدیم وخداراشکر خیلی خیلی خوش گذشت اولش که رسیدی م شما خواب بودی به محض رسیدن از صدای ترقه وسوت شمابیدارشدی حسابی دوروبرت رو برانداز کردی والبته باچاشنی غریبی . نمی دونم چراهر مردی راکه می بینی کلی ازش می ترسی مخصوصا اونهایی راکه دفعه اول می بینی کم کم یخت آب شدو شیطونی هات شروع شد باهم دوتایی ازروی آتیش ژریدیم وحال کردیم ازاون خنده بلندهامی کردی که فش فشه صدادارروشن کردند وهمه باهم جیغ کشیدیم .جیغ کشیدن هماناوترسیدن خاله ریزه مان هم همان دیگه مگه آروم میشیدیرفتیم د...
2 فروردين 1392
1